با این تعریف همان گونه که « من » باید انسانی معتقد و عامل به احکام دین باشم، همین « من » باید رفتارم را با خلق و خالق انسانی تعریف كنم.
ایرادی که در مثل « من » هست توقع رفتار اخلاقی از دیگران را دارم اما در عمل خودم اولویت را بر منفعت و لذت میگذارم.توسعه این ایراد سبب افت اخلاق در جامعه هم میشود ( انتظار ازدیگران و رخوت در عمل خویش)به اندازهای که این انتظار و رخوت دریک جامعه گسترش پیدا کرد افول اخلاق بیشتر و نهادینه تر میشود.
بدون قضاوت در مورد کمرنگی اخلاق در جامعه ، باید نمره انتظار و رخوت خود را جدی بگیرم.
اخلاق اسلامی در کلمه « نظم » خلاصه میشود تا بهآن حد که مولا علی(ع) نظم را در کنار تقوا نشانده و راه وصول به پرهیزگاری را نظم معرفی میکند.نظم کلید واژه تمدن هم هست و تمدن نشانه یک زندگی انسانی است که بر پایه احترام به سنت ها و شوق به نو آوری شکل میگیرد . اگر دوبال سنت و تجدد همزمان حرکت کرد همای سعادت بردوش جامعه منزل میکند ولی اگر کفه یکی بر دیگری غالب شد تمدن انسانی دیگر ساخته نشده است.
موفقیت اخلاق جامعه اسلامی را در مقدار نظم باید جست وجو کرد. نظم عبادی و اقتصادی وتفریحی مهمترین ارکان انضباط هستند که اثر جدی گرفتن آنها سامان حتمی اخلاق است.
خداوند روزه را سوق دهنده انسان بهسوی تقوا میداند و روزه عبادتی جز تمرین زندگی منظم در خوراک و گفتار و عبادت و استراحت و اقتصاد نیست.نظم اگر جدی شد دیگر بدقولی هم دیده نمیشود و دولت و ملت خوش قول همه اخلاق اسلامی را دارا شده اند.
اخلاق اداری یعنی « کسب منفعت در ازای خدمت»اگر این دو تعریف صحیح پیدا کرد ، اخلاق اداری هم افتخارآفرین است.باید درک کنیم که از راه خدمت منفعت بهدست می آوریم وباید باور کنیم منفعت بدون خدمت چپاول است.اگر مدیریت در ازای خدمت بالاترین منفعت را تضمین کرد اخلاق را حرمت گذارده و اگر مدیریت تضمین منفعت را در راهی غیر از خدمت در اختیار کارمند و کارگر گذاشت درس بی اخلاقی را آموزش داده است. از سوي ديگر اخلاق اداری بر محور این دو رکن و از بالا شروع میشود كه تعریف کارآمدی مدیر در حلقه کاری یعنی احترام و تضمین توامان منفعت و خدمت. راز بی اخلاقی اداری کشور ما نه در اداره شهر و استانداری منطقه ، بلکه در دفتر رئیس جمهور همیشه رمز گشایی مي شود.از برکات یک جامعه روبه رشد وجود صندوق آر است واز دوره هایی که میشود اخلاق اجتماعی را محک زد، پروسه انتخابات یک ملت است.
پذیرش « میزان رای ملت است » توسط حاکمیت یعنی اخلاق،آماده سازی بستر برای رقابت صحیح و بدون دخالت قدرت مرکزی یعنی اخلاق،تمکین در برابر قانون ، توسط انتخاب کننده و انتخاب شونده یعنی اخلاق، حتی اگر قانون را بد بدانیم!در همين راستا،تبلیغات بر محور معرفی خویش نه تخریب رقیب،تساوی بهره بردن از ابزارهای تبلیغاتی،رای مردم را حق الناس دانستن وروز پیروزی را آغاز مسئولیت دیدن، همه و همه اين اصول یعنی اخلاق.
اگر جامعه ما در این دوره شاخص مقبول داشت ، انتخابات با هر نتیجه ای نشانه برد ملت است واگر نمادهای پروسه منفی شد ، حتی اگر برنده صندوق رای باشیم بازنده جدی اخلاق اجتماعی هم شده ایم.کسانی که روز پیروزی را جشن شکست رقیب تعریف کردند مطمئن باشند در شاخص های قبلی هم كارشكني كردهاند.